سیاسی

جهان عرب به مذاکراتی شبیه برگزیت نیاز دارد

معترضان در بغداد، بیروت و مناطق دیگر تقاضای سیاست های مشارکتی و مذاکرات آزاد دارند. این درخواست ها نباید بدون پاسخ باقی بمانند.

نویسنده: سامی محروم

میدل ایست نیوز: جهان عرب از سال 1948 در هر دهه حداقل یک رویداد مشابه برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) را تجربه کرده است و به نظر نمی رسد که این گسستگی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهبود یافته باشند. اکنون تاثیرات این فجایع خودکرده به طرز دردناکی آشکار شده و اعتراضات خیابانی مداوم که در چندین کشور در حال برگزاری است، نشان می دهد که شاید لحظه حسابرسی فرا رسیده باشد.

مردم سردرگم در جهان در 3 سال گذشته بارها شمارش معکوس برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را شاهد بوده اند. ترک اتحادیه اروپا به احتمال زیاد تاثیر شدیدی بر اقتصاد بریتانیا خواهد گذاشت. با این حال از دیدگاه اعراب، مذاکره طولانی بریتانیایی ها بر سر خروج از اتحادیه اروپا نشانه ای از فروپاشی سیاسی نیست. برعکس، تنها یک کشور با بلوغ سیاسی بریتانیا می تواند به تاب آوردن چنین گسستی در روابط قانونی، تجاری و حتی اجتماعی ایجاد شده در طی نیم قرن، امیدوار باشد.

جهان عرب از سال 1948 در هر دهه حداقل یک رویداد مشابه برگزیت را تجربه کرده است و به نظر نمی رسد که آسیب این جدایی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهبود یافته باشند. اولین تحولات اینچنینی پس از تاسیس اسرائیل و در نتیجه آن «برگزیت/جدایی» فلسطینی ها از سرزمین های اشغال شده توسط یهودی ها بود. بسیاری از مناطقی که فلسطین نامیده می شد، خالی از سکنه شد و مردمان آن مجبور شدند برای چند دهه متمادی در اردوگاه های پناهندگان زندگی کنند. یک اقتصاد عربی به طور کامل ناپدید شد و اسرائیل از سوی همسایگان عربش طرد گشت.

پس از آن از سال 1952 تا سال 1970، مصر تحت ریاست جمهوری جمال عبدالناصر یک آزمایش ملی سازی اقتصادی که مهم ترین دستاورد آن جایگزینی واردات و کاهش وابستگی تجاری به سایر مناطق بود را شروع کرد. و در سال 1979 که انور سادات، جانشین عبدالناصر، یک پیمان صلح با اسرائیل امضا کرد، کشورهای عربی مصر را با تحریم سیاسی و اقتصادی مجازات کردند.

طی همین دوران، سایر سردمداران عربی از جمله عراق، سوریه، لیبی و الجزیره، از الگوی اقتصادی شوروی الهام گرفتند و سرمایه گذاری و مبادلات در بخش خصوصی را محدود کردند. برخلاف اتحاد جماهیر شوروی که از پانزده جمهوری تشکیل شده بود، در نظام الهام گرفته از شوروی، جهان عرب با یکدیگر تجارت نمی کردند. در حقیقت کشورهایی مانند عراق و سوریه یکدیگر را طرد کرده بودند.

اقتصاد سیاسی جهان عرب در حال فروپاشی نبود یا به سمت دیکتاتوری پیش نمی رفت، اما سیاست های جغرافیایی آسیب های بیشتری به آن وارد کرد. در سال 1990، نیروهای عراق به کویت، پویاترین اقتصاد جهان عرب، حمله و به تمامیت ارضی این کشور تجاوز کردند. در نتیجه این حمله عراق هدف تحریم های بین المللی قرار گرفت و متعاقبا، نیروهای تحت رهبری ایالات متحده آمریکا کویت را آزاد کردند. البته در سال 2003، یک ائتلاف تحت رهبری آمریکا به عراق حمله و آن را اشغال کرد. تصمیمی که نظم منطقه را به آشفتگی کشاند و تاثیرات آن هنوز هم قابل مشاهده است.

طی بهار عربی از سال 2010 تا سال 2016، منطقه یک زنجیره پر شتاب از اتفاقات مشابه برگزیت را تجربه کرد. در این رویدادها، معترضین در کشورهای گوناگون از جمله تونس، مصر، لیبی، سوریه، یمن و حتی عراق، در جستجوی آزادی و رهایی از رژیم هایی بودند که از نظر بسیاری غیرمشروع به شمار می رفتند. در همین حال، تنش های سیاسی در سایر نقاط، مرزهای تجاری میان الجزیره و مراکش را بست، روابط تجاری میان قطر و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس را مختل کرد و اقتصاد ایران را منزوی کرد.

برگزیت اعراب بدون هیچ هشدار، مذاکره، بررسی پارلمانی و یا مناقشات رسانه ای اتفاق می افتد و آثار آن نیز برای چندین دهه بر جا می ماند. اما حالا، تاثیر فجایع اقتصادی تحمیل شده به وضوح مشخص است. در حقیقت، اعتراضات خیابانی مداوم، حملات و خشونت در برخی کشورهای عربی نشان می دهد که شاید لحظه حسابرسی فرا رسیده باشد. این ناآرامی ها می تواند ورژن دوم بهار عربی، این مرتبه با تمرکز بر امید کامیابی به جای قدرت، را رقم بزند.

به نظر می رسد که پیام بغداد، بیروت و سایر شهرهای منطقه همین است. در همه این شهرها معترضان از سیاستمداران می خواهند تا از جایگاه خود پایین بیایند و به متخصصان اجازه بدهند که دولت را اداره کنند. اگرچه انتظار اینکه متخصصان سیاسی از سیاستمداران حرفه ای بهتر عمل کنند ساده لوحانه به نظر می رسد، اما مردم کشورهای عرب ها از نظام های سیاسی مبهمی که تصمیم گیری ها در آنها تاثیر کمی در زندگیشان ایفا می کند، خسته و رنجیده اند.

از این رو، لازم است که ورژه شماره 2 بهار عربی با آغاز مناظره ای درباره آن نوع از آینده اقتصادی که شهروندان خواهان آن هستند، نحوه تعامل آنها با دولت خودشان و روابط کشورشان با همسایگان را در پی داشته باشد. به طور خلاصه، پس از چندین دهه بن بست در برگزیت داخلی، عرب ها نیاز دارند تا درباره مشکل مشابهی که رای دهندگان بریتانیایی از زمان همه پرسی سال 2016 با آن دست و پنجه نرم می کنند، صحبت کنند. این به معنای گشودن روند سیاست گذاری به مباحثه ها و دفاعیه های اجتماعی است. تعامل بیشتر با متخصصین بومی منطقه ممکن است موجب ایجاد نوآوری سیاسی شود که بسیار به آن نیاز است. جهان عرب در حال حاضر موسسات فعال اندیشه که حمایت از متخصصان را تضمین کند (مانند کسانی که در بحران های شدید سرنوشت کشورها را رقم می زنند) ندارد، اما این مشکل اصلی نیست. هر چه که نباشد، تعاملات سیاسی تنها به انتخابات و نمایندگی مربوط نمی شود، بلکه درباره تحلیل دقیق و دفاع از آگاهی است.

افلاطون در «جمهوری» نوشته که «هیچ حکومت خوبی وجود نخواهد داشت مگر زمانی که فلاسفه پادشاه شوند و پادشاهان، فیلسوف.» در عین حال، هیچ تضمینی وجود ندارد که متخصصان سیاسی عربی خودشان به سیاستمداران بی رحم تبدیل نشوند. هیتلر و استالین هر دو از علم بهره جستند تا پروژه های اساسی اجتماعی که موجب کشته شدن میلیون ها نفر شدند را توجیه کنند. اما اگر هیچ تلاشی برای حذف کردن سیاستمداران از چرخه سیاست و قرار دادن تعاملات اجتماعی پیش از اجبار سیاست صورت نگیرد، برگزیت های عربی بیشتر و ضعف اقتصادی متمادی قطعی خواهند بود. معترضان در بغداد، بیروت و مناطق دیگر تقاضای سیاست های مشارکتی و مذاکرات آزاد دارند. این درخواست ها نباید بدون پاسخ باقی بمانند.

منبع
پراجکت سیندیکیت

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا